پزشکان 5 درصدی و عمل های بی دلیل ، دکترهای حاذق در بیمارستان های دولتی
به گزارش وبلاگ کاتالوگ و بروشور، باتلاق شیرین پزشکی و زندگی هایی در وقف مردم، آبروهای شیشه ای و چالش های طبابت آمریکایی، ماهیت طبابت و تعامل با بیمار و ... از جمله محورهای گفت وگوی تفصیلی خبرنگاران با رییس بیمارستان سینا است.
دکتر محمد طالب پور، عضوی کلیدی در ائتلاف بین المللی جراحان لاپاروسکوپی است و روش ابداعی وی در این حوزه، مورد استقبال پزشکی در دنیا قرار گرفته و دلیل اصلی آن هم حفظ فیزیولوژی و آناتومی معده است. طالب پور اکنون شاغل در دانشگاه علوم پزشکی تهران و رییس بیمارستان سینا است.
وی، پزشکی را رشته ای می داند که تمام زندگی پزشک را تحت تاثیر و در وقف مردم قرار می دهد.
طالب پور این حرفه را باتلاقی شیرین می خواند که درآمد بالا، هدف شاغلان آن بویژه در بخش دولتی نیست و معتقد است که پزشکان افراد باهوش و توانمندی هستند و آبرویی شیشه ای دارند؛ چراکه در معرض قضاوت همگان هستند و بر همین اساس هم آبروی خود را برای پول، هزینه نمی کنند. وی تاکید می کند که بالای 95 درصد پزشکان این چنین هستند و در عین حال انکار هم نمی کند که افرادی هستند که وجدان شان را زیر پا گذاشته و نفس عمل را خطا انجام می دهند...
گفت وگوی تفصیلی دکتر محمد طالب پور با خبرنگار وبلاگ کاتالوگ و بروشور را در ذیل می خوانید:
- شما در دنیا و در حوزه لاپاروسکوپی شناخته شده اید و پس از اینکه تحصیلات تان در دانشگاه انگلیس به سرانجام رسید و به کشور بازگشتید و ارایه خدمت کردید. ارزیابی شما از سیستم نظامِ پزشکی کشور چیست؟
کارهای علمی تبلیغاتی نیستند و باید سیر خود را طی کنند. برخی از اقدامات در دورانی به اوج می رود و سپس روش های جدیدتری از راه می رسند. در استمرار کارها و روش های پزشکی امکان دارد در زمانی یک روش بسیار پر رنگ و کارا باشد و آرام آرام کمرنگ شود و روش دیگری روی کار آید.
من اولین نفری بودم که در سال 1379 در وزارت بهداشت مجوز گذراندن دوره فلوشیپی لاپاراسکوپی را گرفتم. درخواست جراحی عروق داده بودم و گفتند که نیاز نیست و به لاپاراسکوپی بروید. حتی نمی دانستم این رشته و این علم چیست؟ حتی جست وجو می کردم که در کدام مرکز در دنیا می توان این دوره را گذراند. ولی کسی اطلاعاتی نداشت یعنی آنقدر این رشته در آن زمان ساده انگاشته شده بود.
در سال 1369 این رشته در دنیا تعریف شد، از سال 72 در ایران روش ساده ای که کیسه صفرا بود، شروع شد و تا سال 79 که به من این پیشنهاد را دادند، غیر از کیسه صفرا هیچ اقدام دیگری به صورت منطقی و روتین انجام نمی شد و همین جراحی هم فقط در دو مرکز انجام می شد. همین باعث شد که همه به لاپاراسکوپی به عنوان یک عمل کیسه صفرا نگاه کنند. یک فلوشیپ و دوره تخصصی در ذهن ها نبود و می گفتند ما عمل کیسه صفرا انجام می دهیم و چرا تو می خواهی در خارج از کشور تحصیل کنی؟ در واقع آن زمان نگاه در داخل کشور این چنین بود.
آن زمان تازه اینترنت باب شده بود و از طرف دانشگاه اجازه می دادند که در روز یک ساعت در منزل اینترنت داشته باشیم. از آن طریق جست وجویی کردم و شاید نزدیک به 800 مرکز در تمام دنیا یافتم که مدعی بودند توانایی آموزش لاپاراسکوپی را دارند. این تعداد امروز به بیش از 2 میلیون مرکز رسیده است. من برای 800 مرکز ایمیل فرستادم و 15 مرکز جواب دادند و در واقع باقی مراکز فیک بودند. از این 15 مرکز تنها یک مرکز که مرکزی واقعی بود، من را پذیرفت.
عامل پیشرفت لاپاراسکوپی در ایران
وقتی به کشور بازگشتم حس من تغییر زیادی کرده بود، ولی حس جامعه پزشکی همان ماجرای کیسه صفرا بود و تناقض زیادی وجود داشت. من متوجه نمی شدم چه اتفاقی می افتد ولی کاملا محسوس بود که دیگران گاردهایی علیه من دارند. مواردی بود که بیمار پیش من می آمد و می خواست عمل انجام دهد، من هم از این قضیه شاد می شدم غافل از اینکه این اتفاق پیام بدی به دنبال دارد و فردی که 20 سال جراح معتمد خانواده ای بوده، به واسطه این روش از علم پزشکی کنار می رود.
در حقیقت بیشترین عامل پیشرفت لاپاراسکوپی مردم بودند نه پزشکان، چون اغلب پزشکان در آن زمان مخالف آن بودند و کسی که می توانست لاپاراسکوپی یاد بگیرد وقتی به کشور بازمی گشت علیه او گارد می دریافتد.
من برای اولین بار در ایران بیش از 35 تا 36 مدل عمل جراحی انجام دادم و این درحالی بود که در مراکز دولتی و دانشگاهی در شرایطی عجیب همه مراقب بودند تا اگر عارضه ای پیش آمد آن را پر رنگ کنند. دوران بسیار سختی بود و می توانم بگویم که یکی از سخت ترین دوران کاری من سال های 80 تا 83 به شمار می رود. مجموعه ای از عمل های جراحی را در فاز و شرایطی انجام دادم که حس می کردم همه مراقب من هستند تا اتفاقی بیفتد و مقابله کنند ولی با کمک خدا کار خوب انجام شد.
کسی نمی تواند مانع پیشرفت علم شود لذا امروز شاید نزدیک به 5 مرکز در ایران فلوشیپ می گیرند. سالیان سال است که در کشور انواع و اقسام آموزش های متفاوت را به شاگردان ارایه می دهیم. یکی از افتخارات من این است که بگویم یکی از شاگردان من استاد دانشگاه سیدنی در رشته جراحی است. بسکمک از دانشجویان من در آمریکا دوره فوق تخصصی می گذرانند. به واسطه مقالاتی که داشتیم حرف های جدید مطرح و اعتمادی حاصل شده بود.
من از این لحاظ که حس می کنم یک راستا نو را شروع کردیم، خیلی شادم و افرادی هم که اطراف من بودند هیچ کدام ناکام نمانده اند و به واسطه آموزشی که در این فیلد دریافتد، همه باعث افتخار هستند.
- برخی ها نقدهایی را به جامعه پزشکی وارد می کنند و از جمله آنکه برخی از پزشکان به اصطلاح زیرمیزی دریافت می کنند. نظرتان در این باره چیست و این قبیل رفتارها چه آسیب هایی به نظامِ پزشکی وارد می کند؟
این مسایل دو بُعد دارد؛ یکی بُعد مردم و دیگری پزشکان. من پزشک هستم و امیدوارم بتوانم عادلانه صحبت کنم. واقعیت این است که ما بهتر است دو سیستم را جدا تعریف کنیم. یکی سیستم دولتی و دانشگاهی و خدماتی و موسساتی که وابسته به دولت هستند که آنها مراکزی هستند که اگر پزشکی در آن کار می کند مدیون است و خارج از سیستم های رسمی و قانونی هیچ اقدام دیگری انجام نمی دهد، حتی انتقال بیمار را انجام نخواهد داد.
پزشکان حاذق در بیمارستان های دولتی
مراکز درمان دولتی استاندارد شوند
تمام هدف این است که مردم از مراکز دولتی نترسند و فکر نکنند که این بیمارستان ها خوب نیستند، بلکه به یقین برسند که امکانات و پزشکان این بیمارستان ها حاذق هستند. لذا ما باید تمام توانمان این باشد که مراکز دولتی خود را استاندارد کنیم. پزشکان در این مراکز کار می کنند و عمدتا فرهیختگان جامعه به دانشگاه می آیند و این یک واقعیت است چون علاقه مند به علم هستند و کسی که علاقه مند به علم است، علم را حامی خود می داند نه پول.
زیرساخت محیط های دانشگاهی، اساتیدی هستند که عشق شان علم است؛ ولی قطعا گزینه اقتصادی گزینه دوم خواهد بود. بنابراین قوانینی که مجلس و وزارتخانه تصویب می کنند را این افراد اجرا می کنند و چندان حساس نیستند. ولی باید محیط های علمی خود را با اعتماد ایجاد و رسیدن به آن را تسهیل کنیم. به جای اینکه مدام بحث منفی در مورد پزشکان انجام شود، بیشترین تبلیغ را برای مراکز دانشگاهی انجام دهیم. وقتی اعتمادسازی در این محیط ها افزایش یابد، آن بحث ها کم رنگتر می شود.
می توانم ادعا کنم از سال 61 که وارد دانشگاه شده ام تاکنون، در هر فیلدی به ندرت بحث زیرمیزی در مراکز دانشگاهی مطرح شده است. در دانشگاه تهران و بیمارستان امام و سینا و شریعتی و بیمارستان های اصلی دانشگاهی اگر در موردی زیرمیزی گرفته می شد، اگر بیمارستان متوجه شده باشد، آن پزشک سریع اخراج می شد و هنوز همین روحیه و سنت در دانشگاه وجود دارد. قطعا این قانون در مراکز دانشگاهی معتبر تهران و شهرهای بزرگ دیگر نیز وجود دارد.
درآمد؛ هدف پزشکان دولتی نیست
مراکز دانشگاهی از قدیم مصون بودند و امروز نیز مصون هستند؛ چون پزشکانی که در این مراکز کار می کنند کسانی هستند که محیط علمی را دوست دارند و درآمد بالا به عنوان هدف اول آنها قرار ندارد و همین یک گزینه بسیار خوب است که مدعی شویم محیط های دانشگاهی محیط های مطمئنی برای مردم هستند.
خدمت + درآمد؛ هدف مراکز درمان خصوصی
اگر بخواهیم مراکز خصوصی را مطرح کنیم نیز باید گفت پایه این مراکز بحث اقتصادی است؛ یعنی 50 تا 100 پزشک جمع شدند و بیمارستانی را ساخته اند که بابت آن کلی هزینه شده و هدف این است که کار خدماتی انجام شود، ولی درآمدزایی داشته باشد. در این مراکز ساختار با یک مرکز دولتی عملا فرق دارد و هدف درآمدزایی است. شخص ممکن است که تا 10 شب در مطب شخصی بنشیند و 2 میلیارد هزینه مطبی باشد که خریده یا اجاره کرده تا بیمار را در مرکز خصوصی ببیند و عمل کند و درآمد کسب کند. لذا هدف نهایی هدف اقتصادی است و کسی نمی تواند این موضوع را انکار کند.
بنابراین باید از دیدگاه اقتصادی نفس این کار ارزش آن را داشته باشد. البته با توجه به اینکه شب ها باید کشیک دهید و اگر عارضه داد باید جوابگو باشید واگر کسی فوت کند باید جواب همراهان او را بدهید و این همه استرس و نگرانی از سودی که حاصل می شود، بسیار کمتر است و به اصطلاح اگر پول را در بانک بگذارید، سود بیشتری دارد.
من یکی از دلایل دریافت هزینه های جدا را حقی می دانم که افراد برای خود باور دارند و می گویند که حق من بیشتر از این است و خودم برای خودم این حق را تعریف کرده ام و معتقدم به من ظلم می شود؛ لذا دست به اقداماتی چون دریافت مبلغ زیاد از بیمار می زنند.
در کشور ما هزینه ها را قانون دیگری از جمله قانون عرضه و تقاضا یا قانون اعتبار فرد تعریف می کند؛ در حال حاضر طبق قانون فردی که فارغ التحصیل می شود و عملی را برای اولین بار انجام می دهد با کسی که مبدع این عمل بوده، مبلغی یکسان دریافت می کند؛ اما در اجرا همه بیماران به کسی مراجعه می کنند که سابقه بیشتری دارد. می خواهم بگویم که نمی توان ارتباط بیمار و پزشک را براساس ریاضی تعریف کرد. یک نوع روابط داخلی به خصوصی میان پزشکان برقرار است و نباید اجحاف کرد و باید بیشتر پزشکان را به سمت انصاف و وجدان شناخت.
ماهیت طبابت تنها پول نیست
با بیمار تعامل می شود
درک بیماران و شرایط اقتصادی آنها و ماهیت طبابت، تنها پول نیست و شما باید با بیمار تعامل کنید و اگر امکان تأمین هزینه را ندارد با او کنار بیایید. این مسایل در دروس پزشکی تدریس می شود و می توانم ادعا کنم که بالای 95 درصد پزشکان در عمل این چنین هستند. من از نزدیک شاهد این رویه توسط پزشکان هستم. هر کسی یک وجدانی دارد و در عمل پزشکی، وجدان یا اخلاق پزشکی افراد را وادار می کند که این تعامل ها را ایجاد کنند.
عمل های بی دلیل و داروهایی که لازم نیست
در عین حال انکار نمی کنم که افرادی هستند که وجدان شان را زیر پا گذاشتند و نفس عمل را خطا انجام می دهند؛ به عنوان مثال دلیلی ندارد که شخصی را عمل کند، ولی پزشک مربوطه عمل می کند. دارویی لازم نیست، ولی می نویسد چون شرکت مربوطه آنها را ساپورت می کند.
آبروی شیشه ای پزشکان
با همه این تفاسیر من فکر می کنم که نباید این موارد را پر رنگ و در جامه پخش کنیم و نظر جامعه را نسبت به جامعه پزشکان منفور کنیم. به هر حال پزشکان افراد باهوش و توانمندی هستند و آبرویی شیشه ای دارند و در معرض قضاوت همگان هستند. اینان هیچ گاه آبروی خود را برای مبالغ هزینه نمی کنند. ولی اگر قرار باشد فشار مضاعفی به پزشکان وارد شود، بازتاب رفتاری آنان پیش از هر کسی به ضرر مردم است. به عنوان مثال زمانی صحبت از عارضه می شد و پزشکان را بسیار تحت فشار قرار می دادند که تو این عمل را انجام دادی و عارضه دارد و فردی جان خود را از دست داده است؛ در چنین مواقعی اتهام قتل شبه عمد است؛ در صورتی که در این امر چندان دخیل نبودند.
پزشکان پنج درصدی
من بیماری را به یاد دارم که انسان بسیار وارسته ای بود و مشکل عروقی پیدا کرد و در سطح شهر هیچ بیمارستانی او را بستری نمی کردند. همه می ترسیدند. فازی وجود داشت که پزشکان را به واسطه عوارض، تحت فشار قرار می داد و او روی تخت آمبولانس فوت کرد. جو اینگونه شد و این بیمار یا امثال این بیماران ضرر کردند. واقعیت این است که حق مردم است که گیر آن پنج درصد پزشک نیفتند و در این زمینه همه، از جمله پزشکان و رسانه ها و قوای سه گانه و ... موظف هستند که تلاش کنند تا آن پنج درصد نتواند هیچ کار خلافی انجام دهند. ولی برای رسیدن به این هدف نباید همه جامعه پزشکی را زیر سوال بریم و جو عمومی را علیه جامعه پزشکی بشورانیم چون آن پنج درصد وجود دارند و در همه صنوف هم تخلفاتی هست. البته که این پنج درصد آبروی همه پزشکان را می برند و قبول داریم ولی همه باید مقابله کنیم که این اتفاق نیفتد.
اینکه پزشکی بیماری را بی دلیل عمل می کند چه معنایی دارد؟ اینکه به واسطه عدم اطلاع از یک عمل که حتی نام آن را نشنیدید، آن عمل را انجام می دهید چه مفهومی دارد؟ این ذهنیت ها اگر در وجود یک پزشک رشد کند، باید کاملا طرد شود. نهادهای نظارتی باید جلوی این افراد را بگیرند، ولی اینکه راه مقابله با آن پنج درصد یک راه عمومی و تشویش اذهان عموم مردم باشد، به نظر من اشتباه است. اگر برای یک عملی یک هزینه غیر متعارف از کسی مطالبه می کنند، باید نظام پزشکی و وزارت بهداشت و قوه قضائیه مقابله کند؛ ولی اینکه افراد را بازپرسی کنیم که چرا چنین مبالغی گرفتید و باید به تعزیرات بروید و…، این کم لطفی به پزشکان است.
زندگی در وقف مردم
پزشکی رشته ای است که زندگی ندارد. اغلب پزشکان صبح زود از خانه بیرون می آیند و آخر شب با خستگی تمام به منزل باز می گردند. فرزندان آنان حداقل از لحاظ فرهنگی پدر یا مادر خود را ندیده اند و این خلاء است. اگر در یک مهمانی به او خبر بدهند که حال مریضی بد است، مجبور می شود مهمانی را ترک کند؛ چون تمام زندگی او پزشکی است و جدای از آن نیست. به نظر من جامعه پزشکی یکی از فرهیخته ترین بخش های جامعه است. تمام زندگی آنها چه خصوصی و چه دولتی وقف مردم می شود.
- چگونه می توان ارتباط اقتصادی پزشک و بیمار را کمرنگ کرد و ارزیابی تان از درآمد پزشکان ایرانی در مقایسه با سایر کشورها چیست؟
در برخی از کشورها امکانات اقتصادی و رفاهی بسکمک در اختیار پزشکان قرار می گیرد و پزشکان هیچ نگرانی اقتصادی ندارند و در چنین شرایطی پول برای آنان معنا ندارد و ارتباط پزشک و بیمار بسیار درست و مناسب است. من بارها گفته ام که اگر واقعا می خواهیم ارتباط بین پزشک و بیمار معنوی باشد باید سیستم های بانکی و بیمه ها پزشکان را ساپورت ذهنی کنند. چرا در حال حاضر پزشکان تا 11 شب کار می کنند؟ بحث فقط اقتصادی نیست، باید پاسخ بیمار را بدهند و در مباحث کمک برای درمان بیمار درگیر هستند. لذا چه اشکالی دارد که سیستم به 10 نفر از برترین پزشکان ایران بگوید که شما آزادید و هر کاری می خواهید بکنید ولی از درآمد شما ماهیانه مبلغی کسر می شود و این باعث می شود که پزشک از لحاظ روانی در فشار نباشد.
این منطق حدیثی از حضرت علی(ع) است که آن را چنان سیراب کنید که طمعی به پول دیگران نداشته باشد. باید با این سیستم ها ارتباط اقتصادی را کمرنگ کنیم که از نظر اقتصادی در تأمین باشیم. اگر می خواهیم یک فرهنگ اشتباه از بین برود، پیش از این باید یک فرهنگ درست را جایگزین کنیم. لذا پزشکان نباید مسائل اقتصادی داشته باشند و ارتباط های اقتصادی کمرنگ شود که در این صورت مسئله ای که عمدتا در مراکز خصوصی و بیماران اورژانس وجود دارد، از بین خواهد رفت.
حق عمل 8 برابری در افغانستان
من خواهشم این است که نگاهی بر نحوه طبابت در کشورهای دیگر داشته باشد؛ در افغانستان برخی از حق عمل ها از ایران در مراکز خصوصی 8 برابر بیشتر است، ما پزشک ایرانی داریم که به افغانستان می رود؛ چون ما مدام مبالغ را در ایران پایین می آوریم؛ با چه هدفی، نمی دانم.
- برخی معتقدند که پزشکان در ایران خود را تافته جدا بافته می دانند؛ پزشکان خارجی از ابتدا تا سرانجام درمان همراه و همیار بیمار هستند، ولی بعضا در ایران چنین نیست؛ به عنوان یک پزشک این نقد به جامعه پزشکی را می پذیرید؟
از طبابت آمریکایی تا طب ملی
دو مکتب در دنیا وجود دارد؛ یکی طبابت خصوصی یا تیپ طبابت آمریکایی که مدل طبابت ایران این چنین است که ما در مراکز خصوصی ارتباط بیمارستانی خصوصی درست می کنیم و پزشک برای خود حق تعریف می کند و براساس آن حق هزینه تعریف می کنند. هر کاری کنیم این سیستم وجود دارد، ادامه آن هم وجود دارد؛ نمی توان رقم های هنگفت برای ساخت بیمارستان هزینه کرد و رقم های ارزان برای کاری که در بیمارستان انجام می شود، تعیین کرد. در بیمارستان های خصوصی آمریکا هم درآمدها از بیماران شخصی وحشتناک است؛ مبالغی که باورتان نمی شود.
اما در مکتب اروپایی در اغلب کشورها طب ملی است. موجی که فکر می کنم چند سالی است در کشور ما راه افتاده است این هدف را دارد که مدل آمریکایی را به مدل اروپایی یا طب ملی تغییر دهد. به این عنوان که باید یک پزشک، کارمندی فکر کند، منتها یک کارمند عالی رتبه و با وجدان. با بیمار به خوبی رفتار کند و صبح تا ظهر هر تعداد بیمار را معاینه و درمان کند و اگر تعداد بیماران بیشتر هم باشد، شما تنها در ساعت کاری که برایتان تعریف شده کار را انجام دهید و حقوق هم به گونه ای است که راحت زندگی را تأمین کند. ولی چنین سیستمی که پزشک حاضر است تا نصف شب سر کار باشد و بیماران را درمان کند، به سیستمی که بیمار هر زمان نوبتش شد درمان شود، تبدیل خواهد شد و پزشک دغدغه بیمار را ندارد.
ما نه می توانیم سیستم را مثل اروپا کنیم و در ازای کار کم، حقوق خوبی به پزشک بدهیم و نه آنقدر توان داریم که پزشکان را زیاد کنیم که نیاز جامعه تأمین شود؛ لذا نارضایتی وجود دارد. اگر سیستمی که الان وجود دارد را تخطئه کنیم و نتوانیم سیستم دیگری را جایگزین کنیم، تناقض را در جامعه پررنگ می کنیم.
به عنوان مثال بیماری به بیمارستان دولتی می آید و به او برای عمل شش ماه دیگر زمان می دهند. این شخص به بیمارستان خصوصی می رود و پزشک با مبلغی چند برابر سریعا او را عمل می کند. این پزشک، پول دوست نیست و اقدام او خارج از انسانیت و وجدان نیست. این شخص مشکل جامعه را به این صورت حل می کند. دولت اگر مخالف است باید سیستم دولتی و دانشگاهی را به گونه ای تدوین کند که نوبت دو ماهه به فردا صبح تبدیل شود در این صورت بیماران بیمارستان های دولتی را که هزینه کمتری دارند، انتخاب می کنند.
بحث درمان در مراکز خصوصی را باید کارشناسی تعریف کرد؛ چون نمی توانیم دستورالعمل دهیم که حق ندارید حق العمل از این میزان بیشتر شود؛ در صورتی که هزینه های جاری بیمارستان خصوصی 10 برابر آن میزان می شود. اما راه حل دارد و باید واقع گرایانه رفتار کرد و هزینه ها را متعادل با شرایط درست تعریف کرد. وقتی واقع گرایانه رفتار شود و عددها واقعی شود، مراکز دانشگاهی گسترش پیدا می کنند و ساپورت می شوند و اعتماد سازی خواهد شد و به طور کلی اتوماتیک وار این سوء استفاده ها رفع می شود و آن پنج درصد هم با چراغ خاموش
شناسایی و کنترل می شوند.
- بنابراین معتقدید که اعتماد میان پزشک و بیمار بر روند درمان تاثیر دارد؟
بله. به خصوص در جراحی بسیار تأثیرگذار است. در حال حاضر اگر یک جراح یک بیمار آپاندیسی داشته باشد و او را عمل و بعد مرخص کند، کار عملی این پزشک درست است؛ ولی اگر نتواند یک ارتباط صمیمی با بیمار خود برقرار کند، اعتمادسازی نکند و آرامش در بیمار ایجاد نکند، حتی اگر عمل او خوب انجام شود، بیمار به راحتی خوب نمی شود و مدام در فشار روحی و استرس است.
جراحی از سوی متخصصان غیرمرتبط؛ آری یا خیر؟
- نقد دیگری که برخی نسبت به جامعه پزشکی وارد می کنند این است که برخی از پزشکان در جراحی یا درمان یک نوع بیماری تخصص ندارند، ولی این عمل یا درمان را انجام می دهند.
این مسایل جزو خطاهای پزشکی محسوب می شود و قاعدتا در نظام پزشکی هم پرونده هایی در این زمینه وجود دارد. اگر جراح عمومی، جراحی پلاستیک انجام داده باشد، خطا محسوب می شود و جزو خطاهای پزشکی است؛ یعنی عدم تبحر در آن کار.
ممکن است کسی بگوید که من دوره آن را گذرانده ام و می توانم عمل کنم؛ این موضوع تا زمانی که عارضه ای نداشته باشد، کار پزشک پیش می رود ولی وقتی عارضه ای ایجاد شود و به مجامع قانونی ارجاع شود و این فرد مجوز آن عمل را نداشته باشد، پزشک مربوطه در وزارت بهداشت محکوم می شود.
گروه های محبوب جامعه و انتظاراتی در سطح معجزه
- به نظر می رسد که داوطلبان رشته پزشکی رو به افزایش است و متقاضی رشته های پزشکی در کنکور زیاد است. برای متقاضیان رشته های پزشکی چه توصیه هایی دارید؟
به نظر من محبوب ترین گروه ها در جامعه پزشکان هستند. سطح انتظار مردم از پزشک شبیه معجزه است. این انتظار برای پزشکان افتخار است، ولی باید بپذیریم که آمارهای دنیای می گوید که در تمام دنیا خطاهای پزشکی حدود پنج درصد است، در تمام دنیا مرگ و میر وجود دارد و عنوان می شود که اگر یک جراح 50 عمل کرد و عارضه ای نداد، باید دستش را بوسید.
البته هر دو مورد خطای پزشکی و عارضه، در ایران میزان درصد بسیار پایینی است و این به خاطر هوش ایرانی هاست و به خصوص ایران در پزشکی قدمتی طولانی دارد. اکنون نیز با وجود تحریم ها، پزشکان ایرانی شرکت کننده در کنگره های بین المللی را بسیار تحویل می گیرند؛ چراکه حرف برای گفتن دارند. ایرانیان عمدتا افرادی هستند که فکر می کنند و مقابله می کنند و حرف عادی را قبول نمی کنند و حرف نو دارند.
باتلاقی شیرین
پزشکی به طور کلی یک باتلاق شیرین است؛ فرد اگر دوست دارد داخل آن می شود و تا آخر هم درگیر می شود و زندگی خود پای آن می گذارد و حرفه اش شیرین است که با عشق ادامه می دهد. بنابراین اگر کسی پزشکی را دوست دارد، با سر جلو بیاید و با افتخار این فاز را بگذراند و همه سختی ها را نیز طی کند. لذت معنوی در این رشته آنقدر بالاست که به هیچ وجه مسائل، مانع ادامه کار نخواهد بود. حرمتی که پزشک بین مردم دارد به خصوص میان بیماران بی نظیر و استثنایی است. این زیبایی ها برای جوانان جذاب است که بیایند و در این فیلد قرار گیرند. دوم اینکه رشته پزشکی در حالت عادی علم محسوس است؛ اینکه جان یک فرد را نجات دهید، جذاب است و جذابیت آن برای کسانی که علاقه مند هستند به مراتب بیشتر است.
علاقه ندارید، پزشکی نخوانید
البته توصیه می کنم کسی که علاقه ندارد به اجبار والدین به رشته پزشکی ورود نکند. در حال حاضر در دانشگاه می بینیم که به طور متوسط در هر دوره حدود یک سوم دانشجویان پزشکی به فارغ التحصیلی نمی رسند. دلیل پر رنگ آن هم عدم علاقه است. این دانشجویان به واسطه مسایل خانوادگی و بخاطر فامیل و به اجبار والدین پزشکی می خوانند.
والدین نیز بعد از یک تا دو سال که تب و تاب خوابید متوجه می شوند که فرزندشان به این رشته علاقه نداشته است. از سوی دیگر بلوغ فکری خود دانشجو هم افزایش می یابد و متوجه می شود که جای شخصی را گرفته است؛ لذا درس را نیمه کاره رها می کند. ولی کسانی که علاقه مند هستند در بدترین شرایط هم این رشته را ادامه می دهند و جذابیت رشته هم هیچ وقت کمرنگ نمی شود؛ چون با جان بیماران سر و کار دارند.
- چه آینده ای برای علم پزشکی در ایران متصور هستید؟
آینده را بسیار روشن می بینم.
منبع: خبرگزاری ایسنا